بررسی مفاهیم
خرافی در دین و پیامدهای آن
دکتر مرضیه مختاریپور
خرافه و خرافهگرایی از دیرباز در هر جامعهای وجود داشته و همچنان وجود دارد. خرافات در میان ملتها و جوامع بستگی به نوع تفکر و نگرش و فرهنگ و آداب و سنن آنان دارد، ولی آنچه که ممکن است بین جوامع گوناگون متفاوت باشد، رواج کم یا زیادبودن خرافات در میان آنان است. جامعهشناسان گفتهاند هرچه سطح فرهنگ جامعهای پایینتر باشد در آن جامعه خرافهگرایی رواج بیشتری دارد. بنابراین پدیدة یادشده مختص جامعة امروز ما نیست، بلکه جوامع قبل از ما نیز با آن درگیر بودهاند و آیندگان نیز از این امر در امان نخواهند بود! هم اکنون نیز در کشورهای پیشرفتة دنیا شاهد گسترش خرافهگرایی هستیم؛ زیرا فرهنگ عمومی جامعه از سوی دانشمندان و عالمان دینی یا فیلسوفان هدایت نمیشود، بلکه دیگران بهصورت شِبهدینی و شِبهعقلی میدان را بهدست گرفتهاند. از جمله راههای نفی خرافه و در واقع در صدد رفع آن بر آمدن از جامعة اسلامی توصیه و توجه به تفکر و تعقل است.
سیرة عملی پیامبر اکرم (ص) در مبارزه با خرافات عصر جاهلی هم نمونهای جالب از چگونگی ارتباط و برخورد با مفهوم خرافه است. ایشان در ابتدا خرافات عصر جاهلی را اموری باطل و اشتباه اعلام کردند و سپس عقول و اندیشهها را بهسمت یکتاپرستی سوق دادند (یوسفی، ۱۳۸۹). همچنین دین و فرهنگهای اصیل و الهی که ما از آنها بهعنوان امر دینی یاد میکنیم بهنحوی ارتباط با ماوراء را مطرح میکنند و معنویت را در پیش میکشند و این خود مجالی است گسترده برای جولان و رشد خرافه در بستر دینی. از اینرو امور خرافی در مفاهیم دینی بهدلیل شرایط خاص آن وجود دارند و ادیان و فرهنگها در طول زمان دستخوش تغییرات و خرافاتی شدهاند.
خرافهپرستی متنوع است و ممکن است به یکی از اشکال زیر در اجتماع رواج یابد:
ـ خرافات دینی: اعتقاد به ارواح (پرستش درخت، رودخانه، حیوانات، ارواح نیاکان و... ) مثل فیشیسم و آنیمیسم؛
ـ خرافات اجتماعی: خوششانسی، بدشانسی، بهتختهزدن، طلسم، تعویذ، آینهشکستن، جاهای مراد، فالگیری، عطسهکردن؛
ـ تجربههای غیبی: اشباح، خانههای جنزده، پیشگویی و کهانت؛
ـ خرافات شخصی: تصور شخصی دربارة سعد و نحسبودن رنگها، روزها، مکانها، لباسها، پرندهها، خودروی سواری و... (سجاد، 1386).
در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
آنگونه که از نقل تاریخ و قضایا بهنظر مىرسد، از گذشته تا به امروز تصورات بسیارى از مردم از توهمات و داستانهاى مربوط به جن پُر بوده؛ بهطورىکه گروهى بهکلى منکر آن هستند و خرافهاى بیش نمىدانند و از جانب دیگر، برخى افکارشان از تصورات و خاطرات و داستانهاى اغراقآمیز جن پرشده است و مىتوان گفت که هر دو گروه راه افراط را پیش گرفتهاند. دین مبین اسلام حقیقت آن را ثابت مىداند و تصورات واهى را در خصوص جن تصحیح مىکند و اوهام و خرافات را از افکار و دلها مىزداید و دلها را از سلطۀ توهمات آزاد مىگرداند؛ از اینرو سورهاى را در قرآن به بیان ویژگىهاى آن اختصاص داده است.
2. خرافۀ چلّهبریدن برای بختگشایی: یکی از خرافاتی که در بین مردم رواج دارد، چلّهبریدن برای بختگشایی در امور مختلف است، بهعنوان نمونه گفته شده: «اگر بچهای در چلّه باشد، استخوانهای آن بچه خوب رشد نمیکند و بچه ضعیفالجثّه بار میآید و قد او کوتاه میماند. برای بریدن چلّة کودک، مقداری نخ ابریشم سرخ و سفید را از نوک انگشتان پا تا سر بچه، با آن نخ اندازه گرفته و دعایی را چهار بار بر آن نخ میخوانند و فوت میکنند. سپس آن نخ را به چهار قسمت تقسیم کرده و در چهار گوشة اتاق دفن میکنند و معتقدند آن مرض رفع خواهد شد». همچنین گفته شده: «اگر زنی در چلّه افتاده باشد هرگز فرزنددار نمیشود و اطبا هم از آن سر درنخواهند آورد. یکی از نمونههایی که از خرافۀ چلّهبریدن نقل شده، این نمونه است که مثلاً «خانمی با بازکردن قرآن به دختری ۴۰ ساله که ازدواج نکرده، گفته چلّه افتاده؛ یعنی برای کسی دیگر کاری کردهاند و چلّه بر تو افتاده باید دعا بگیری!».(۳) دربارة این موارد باید گفت: یکی از بزرگترین آفات هر دینی گرایش مردم به خرافات است. بحث چلّهبریدن در زنان برای حاملهشدن یا برای تسریع در امر ازدواج یا برای رشد استخوانهای بچه، همه از خرافاتی است که هیچ اثر و نشانهای از آن در متون روایی نیست، همانطور که فهمیدن اینطور مطالب از قرآن بیشتر شبیه به دروغ و کذب است. بسیاری با همین شگردها مردم را به دور خود جمع میکنند و از آنان سوءاستفادههای مادی یا احیاناً غیرمادی میکنند. بهتر است انسان بهجای مراجعه به این امور به خداوند توکل کند و از او کمک بطلبد و مطمئن باشد که خداوند خیر و مصلحت او را میخواهد.(۴)
3. خرافۀ آیینهبینی: یکی از خرافات شایع در بین بعضی از مردم، آیینهبینی است. توضیح اینکه برای این کار مثلاً یک بچۀ ۱۲ سال به پایین را حاضر کرده و یک آیینه به دستش میدهند و میگویند در آن نگاه کند. سپس سورة کافرون را خوانده و به سر آن طفل فوت میکنند. اگر این کار چند بار تکرار شود چند نفر از جنها در آیینه حاضر میشوند و به همهچیز جواب میدهند. مجرب است». این عمل، مبنای دینی ندارد و در روایات ما نیست. در روایات اینگونه امور که سبب خروج انسان از مسیر زندگی طبیعی و ورودش به یک زندگی با مفاهیم و اموری غیرواقعی است، تأیید نشده، بلکه از آن نهی شده است.(۵)
6. خرافۀ حروف حکشدۀ در دست و ازدواج فامیلی: یکی از خرافات، دربارة ازدواج است. بهعنوان نمونه گفته میشود حروف حکشده روی دست اگر بههم چسبیده باشد، ازدواج فامیلی است و اگر جدا باشد ازدواج فامیلی نیست. این مسئله حقیقت ندارد و ریشۀ دینی و علمی ندارد، بلکه از خرافاتی است که علاوهبر عدم اعتنا به آن باید با اینگونه افکار اشتباه و سنتهای کاذب مبارزه کرد و ریشۀ آنها را خشکاند.(۸)
8. مسئلة شفاعت در دو بوتة فهم اصیل و خرافی: شفاعت در بوتة لغوی خود بهمعنای میانجیشدن است؛ یعنی بین دو چیز واقعشدن. در واقع، اگر ما باشیم و همین معنای ظاهری و لغوی آن، مشکلی نخواهیم داشت؛ زیرا این ادب رایجی در تمامی ملل و در تمام اعصار است که شخصی موجه میان خاطی و آمر واسطة بخشودن میشود که به این امر شفاعت میگویند. مشکلی که در خصوص مسئلة شفاعت هست زمانی است که شناخت درستی از قضیه در دست نیست و شخص شافع، بزرگتر، درشتتر و دارای کوکبة جلال افزونتر یا مساوی نسبت به آمر ـ و در اینجا خداوند ـ بهنظر میآید. معنادهی مفهوم شفاعت در خصوص انبیا و اولیای الهی از مقولة نخست، یعنی براساس مفاد لغوی و عرفی آن است و علمای محقق و متبحر اسلام، همواره در جهت روشنگری آن تلاش کردهاند. انحراف از چنین معنایی در جهتدادن مفهوم شفاعت، موجب گمراهی مردم و وهن دین میشود و از اینرو علاوهبر برخی از دانشمندان عامه (چون «ابنتیمیه») که آن را شرک دانستهاند، علمای شیعه نیز با چنین برداشتی مخالفت ورزیدهاند و آن را موجب ضلال و اضلال دانستهاند(۱۳) مکرر گفتهایم که ما هم اگر بخواهیم دربارة شفاعت شفاعتگران چنین اعتقادی داشته باشیم و بگوییم خدا یک دستور دارد، یک قانون دارد، یک رضایت دارد، امام حسین (ع) دستور و قانون و رضایت دیگری دارد. خدا یک دستگاه دارد، امام حسین (ع) دستگاه دیگری، دستگاه خدا یک حساب دارد، دستگاه امام حسین (ع) حساب دیگری و آنجا مطلب به شکل دیگری است، بعد بگوییم ما که دستمان به خدا نمیرسد، آنجا کار خیلی مشکل است، میآییم امام حسین (ع) را که به چیزهای سهل و سادهای راضی میشود شفیع قرار میدهیم. خدا به انسان میگوید نماز، روزه، جهاد با نفس، اخلاق پاک، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، کارهای بسیار سخت. به عکس، امام حسین (ع) دستگاه بسیار سادهای دارد، با مجلس روضهگرفتن و دانة اشکی ریختن و چند بار سینهزدن و خلاصه در چند روز دهة عاشورا سهل و ساده میشود همة قضایا را صاف کرد، ما بهجای اینکه از در خدا وارد بشویم که درِ بسیار سخت و مشکلی هست، از در امام حسین (ع) وارد میشویم، بعد امام حسین (ع) خودش میرود آنجا کارها را درست میکند، اگر چنین اعتقادی داشته باشیم بهخطا رفتهایم.(۱۴) اگر گفتید من نماز نمیخوانم به جایش کار دیگری برای امام حسین(ع) میکنم، امام حسین (ع) به چیزی راضی میشود و خدا به چیز دیگر، نه خدا را شناختهاید، نه امام حسین (ع) را. امام حسین (ع) آن کسی است که در خطبة روزهای اولش فرمود: «رضی اللّه رضانا اهل البیت». اصلاً امام حسین (ع) اگر رضایی غیر از رضای خدا داشته باشد که امام نیست... چنین کسی نه خدا را شناخته است و نه امام حسین را و با این شکل در خانة امام حسین (ع) رفتن، نخستین کسی که انسان را طرد میکند خود امام حسین است.(۱۵)
پینوشتها:
۱. سورة نمل، آیات 30 تا40.
۲. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1374، ج 25، صص 155و 156.
۳. برگرفته از سایت اسلام کوئیست، 8395، نمایة 8334.
۴. 1390، برگرفته از سایت www.islampedia.ir.
۵. ۱۳۹۰، برگرفته از سایت www.islampedia.ir.
۷. همان، ج 9، ص190.
۸. 1390، برگرفته از سایت www.islampedia.ir.
۹. مطهری، قرآن 2، 1377، ص 243، به نقل از سایت www.islampedia.ir.
۱۰. کلینی، 1365، الکافی، ج 8، ص196.
۱۱. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، 1416.
۱۳. محمد حسین، 1385.
۱۴. مطهری، قرآن 2، 1377، ص 93.
۱۵. همان، ص 95، به نقل از محمد حسین، 1385.
سوتیتر:
یکی از بزرگترین مزیتهای دین اسلام عقلگرایی و مبارزه با خرافاتی است که در زمان جاهلیت وجود داشته یا بعد از آن بهوجود آمده و میآید. در احادیث متعددی از مسلمانان خواسته شده است تا از فال بدزدن بپرهیزند